از
نامههای قدیمی:
اینجا
همه چیز سخت و دُشوار و ناگوار است، لحظات چه تلخ میگذرند«همچون دشنهای زنگار
بسته، فرصت از بریدگیهایِ عصب میگذرد»،دیگر آوازی نمانده برایم. من اینجایم، سخت مستأصل،
دور از زندگی.
میشود
تو از آن فاصلهیِ بَعید، از آن نقطهیِ دور، برایم آوازی بخوانی؟!
11
نوامبر 2008
تو از آن فاصله ی بعید، چه خواندی؟
پاسخحذفالبته پُر معلوم نیست که این داعی نویسنده آن نامه بوده است! ولی خبر دارم چه چیزهایی خوانده شُده است. یکیاش:
حذفآخِرُ نَوْرَسٍ / قَرَأَ الشَّواطیءَ جالِسٌ/ قُربی، و أَوَّلُ نَوْرَسٍ/ کَتَبَ الشَّواطِیءَ جالِسٌ...
از: آدونیس
ظاهرًا چیزهای دیگری هم خواند شُده بود!
منظور از "تو" همان شخص خطاب شده به "تو" در نامه بود. و ممنون به هرحال، همین ها کافی بود.
حذف